دنبال کننده ها

پدربزرگ مادربزرگ عزیزم:

همیشه از فاصله ها میترسیدم :


از طفلیت تا حالا خوف در وجودمن بوده و باقی می‌ماند،
 برای این که روزی یکی عزیزم را از دست بدهم.

هر وقت برای خداوند خود نیاز میکردم: میگفتم ؛من از این واقعیت ها میترسم ،
که روزی دامنگیر من خواهد شد .

اما نمیدانستم که فاصله ها دوری ها برای من خیلی نزدیک است . 
و این عارضه من را بیشتر دل نازک و ضعیف میسازد .
که به هر بهانه شانه هایم میلرزد و پا هایم طفره میکند
چشمانم بیدون امید امدن شان می‌شود.
هر شب قلب من بیشتر از  گذشته میسوزد،
همیشه درهمریخته‌ام.

نمیدانستم که کمرم خمیده و غرورم زیر پاه میشود 
نمیدانستم با من اینقدر بی وفا استند ، روز میروند من را رها میکنند ، با تمام دغدغه ها روزگار و دلتنگی ها.
تنها به اواز شان که در گوش هایم باقی است خود را نوازش میکنم .
یاد و بود شان همیشه در قلب من باقی است و خواهد ماند.

روح تان شاد یاد تان گرامی است در قلب همه❤️
#پدرکلانم 
#مادرکلانم 
دو معشوق زنده‌گی‌ام که در برابرم بی وفا بودند ، من را  تنها گذاشتند، به رفتن عجله کردند.😭

روح همه عزیزان مان شاد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر